دلتنگمــــــــــــــــ
گاه و بی گاه دلتنگ میشومــ..
نه،نه دلتنگه عشق یا معشوقه...نه دلتنگ کسانیکه هر بار با کسانی فقط یرای بازه زمانه ای هستن...
نه دلتنگ ادم هایی از جنس مخالف خودم...
دلتنگم...دلتنگ گذشته...گذشته سفید...
دلتنگ کودکی...
دلتنگ دورانی که هیچ محدودیتی وجود نداشتــــــــــ...دورانی که سیاهی وجود نداشت..
دلتنگ دورانی که نه خیانت وجود داشت...نه عشقـــــ..
دورانیکه دختر و پسر باهم بودن ولی فقط برای بازی،نه دروغو و نقش بازی کردن...
فقط برای بازی ها و خوشگذرونی..
دلتنگ هفت سنگ،قایم باشک،بالا بلندی..
دلتنگ روزای صمیمی که با پدر و مادرم داشتم...
دلتنگ گریه...اخه اون موقع غرور معنایی نداشتــــــــــــــ..
خیلی زود میگذره...
گاه و بی گاه دلم واسه گذشته تنگ میشود...
چشاتو ببند فقط به گذشته فک کن...به کودکیتـــــــــــــ...
|