زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با چهره های زیبا جلوي در ديد. به آنها گفت: « من شما را نمي شناسم ولي فکر مي کنم گرسنه باشيد، بفرمائيد داخل تا چيزي براي خوردن به شما بدهم.» آنها پرسيدند:« آيا شوهرتان خانه است؟» زن گفت: « نه، او به دنبال کاري بيرون از خانه رفته.» آنها گفتند......ادامه داستان در ادامه مطــــــــلب...
ادامه مطلب |